قی استفراغ شکوفه: (آن چنان مردم که طشت از زن نهان داد با خمار و رطلی برکشید. {} پس صداعش کرد و اشکوفش فتاد بانگ میزد زن که طشتش آورید. {} مرد گفت: آن مرده ری بود اربجا این منش گردا بمن کی میرسید ک) (علی اکبردهخدا {توضیح این قطعه در مجموعه دهخدا . چا. 1 درج نشده
قی استفراغ شکوفه: (آن چنان مردم که طشت از زن نهان داد با خمار و رطلی برکشید. {} پس صداعش کرد و اشکوفش فتاد بانگ میزد زن که طشتش آورید. {} مرد گفت: آن مرده ری بود اربجا این منش گردا بمن کی میرسید ک) (علی اکبردهخدا {توضیح این قطعه در مجموعه دهخدا . چا. 1 درج نشده
برهم زدگی طبیعت و غثیان را گویند که قی وشکوفه باشد. (برهان) (آنندراج). برهم زدگی طبیعت و نفرت و قی و غثیان و شکوفه. منش گر. منش گرد. (ناظم الاطباء). تهوع. دل به هم خوردگی. قی. غثیان. (یادداشت مرحوم دهخدا) : ریباس... معده و جگر را قوی گرداند و منش گردا بنشاند. (الابنیه یادداشت ایضاً). و چون بسیار خورند قی و منش گردا آورد. (الابنیه یادداشت ایضاً). آن کس که محرور بود او را سیب شاید خورد و نیک باشدش و همه سیبی... شکم ببندد و منش گردا بازدارد. (الابنیه چ دانشگاه ص 76). قاقله... بوی دهن خوش کند و منش گردا و قی بنشاند. (الابنیه چ دانشگاه ص 258). وگر چنان باشد که منش گردا بود بی قی بسیار آب گرم ببایدش داد. (الابنیه چ دانشگاه ص 100). بیم بود که هرچه اندر شکم بود بیرون آید و باشد که قی ببندد و منش گرداآورد. (الابنیه چ دانشگاه ص 99) ، غش و ضعف. (ناظم الاطباء). غشی و ضعف. (از فرهنگ جانسون)
برهم زدگی طبیعت و غثیان را گویند که قی وشکوفه باشد. (برهان) (آنندراج). برهم زدگی طبیعت و نفرت و قی و غثیان و شکوفه. منش گر. منش گرد. (ناظم الاطباء). تهوع. دل به هم خوردگی. قی. غثیان. (یادداشت مرحوم دهخدا) : ریباس... معده و جگر را قوی گرداند و منش گردا بنشاند. (الابنیه یادداشت ایضاً). و چون بسیار خورند قی و منش گردا آورد. (الابنیه یادداشت ایضاً). آن کس که محرور بود او را سیب شاید خورد و نیک باشدش و همه سیبی... شکم ببندد و منش گردا بازدارد. (الابنیه چ دانشگاه ص 76). قاقله... بوی دهن خوش کند و منش گردا و قی بنشاند. (الابنیه چ دانشگاه ص 258). وگر چنان باشد که منش گردا بود بی قی بسیار آب گرم ببایدش داد. (الابنیه چ دانشگاه ص 100). بیم بود که هرچه اندر شکم بود بیرون آید و باشد که قی ببندد و منش گرداآورد. (الابنیه چ دانشگاه ص 99) ، غش و ضعف. (ناظم الاطباء). غشی و ضعف. (از فرهنگ جانسون)
شهری بوده به جزیره که موصل باشد و نسبت به او منازی، و منازجرد معرب آن است. (انجمن آرا) (آنندراج). نسبت بدان منازی و منازگردی است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به منازجرد و ملازگرد شود
شهری بوده به جزیره که موصل باشد و نسبت به او منازی، و منازجرد معرب آن است. (انجمن آرا) (آنندراج). نسبت بدان منازی و منازگردی است. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به منازجرد و ملازگرد شود
قی استفراغ شکوفه: (آن چنان مردم که طشت از زن نهان داد با خمار و رطلی برکشید. {} پس صداعش کرد و اشکوفش فتاد بانگ میزد زن که طشتش آورید. {} مرد گفت: آن مرده ری بود اربجا این منش گردا بمن کی میرسید ک) (علی اکبردهخدا {توضیح این قطعه در مجموعه دهخدا . چا. 1 درج نشده
قی استفراغ شکوفه: (آن چنان مردم که طشت از زن نهان داد با خمار و رطلی برکشید. {} پس صداعش کرد و اشکوفش فتاد بانگ میزد زن که طشتش آورید. {} مرد گفت: آن مرده ری بود اربجا این منش گردا بمن کی میرسید ک) (علی اکبردهخدا {توضیح این قطعه در مجموعه دهخدا . چا. 1 درج نشده